هر کسی ممکنه در لحظه کاری انجام بده خطا باشه ( wrong ) .
انجام دادن یک کار غلط ، برای اولین بار اشتباه نیست ،
بلکه بهت این فرصت رو میده که درستش کنی ( این فرصت رو میده که اون کار رو درست انجام بدی = این فرصت رو میده که کار دیگه ای که نزدیک به جواب درست هست رو انجام بدی )
اما وقتی یک کار غلط رو در شرایط مشابه ، دوباره و دوباره انجام میدی،
چون به یادگیری ازون کار غلط تمایل نداری ،
اون وقت میشه اشتباه !
◄یک معلم بودایی »
وقتی میخواییم خونه بسازیم ، مهم نیست الان هنوز زمین مون دست نخورده است . وقتی پی کنده بشه و انجام بشه ، ستون ها مستقر بشن ، آجرها دونه دونه چیده بشن و کارها انجام بشه ، ساختمان هم ساخته شده .
به شرطی که بتونیم یاد بگیریم و بهتر بشیم . هر دیوار رو بهتر از دیوار قبل بچینیم . حتی اگه ستون ها رو با خطا کارگذاشته باشیم ، اگر ذهنمون برای یادگیری آماده و تربیت شده باشه ، میتونیم درستش رو یاد بگیریم و ستون ها رو در جای درست بکاریم . اینطور میتونیم ساختمانی محکم بسازیم و دائما هم بهتر و بهترش کنیم .
مهم نیست الان در چه موقعیتی هستیم . مهم نیست چه مهارت هایی داریم . مهم نیست چقدر دانش و اطلاعات و تجربه داریم . مهم نیست چقدر سرمایه داریم ! چون اگر اهل یادگیری نباشیم ، یا هیچ تغییری نمیکنیم ، یا در نقطه های حساس بازار ، همون رو هم از دست میدیم . اما اگر ذهنمون رو برای یادگیری پذیرا کرده باشیم ، تمرین داده باشیم و توانایی و مهارت یادگیری مون رو رشد داده باشیم ، به سرعت در قسمت های مهم زندگی ، رشد میکنیم ، کارهای صحیح و درست رو پیدا میکنیم و با انجام اونها ، به هدف هایی که میخواییم میرسیم .
و البته دچار مشکلات و دردها ، نمیشیم !
اهداف اصلی مون از کسب و کار رو مرور میکنیم :
- میخواییم درآمدمون رشد کنه
- میخواییم درآمد و ورودی غیرفعال و اتوماتیک داشته باشیم
- میخواییم کسب و کار دومی داشته باشیم و درآمد بیشتری بدست بیاریم
قدم به قدم ذهنمون رو به ریشه ها میبریم تا اجازه ندیم ذهنمون پرت بشه و بتونیم به راهکارها ، و کارهایی که باید انجام بدیم ، برسیم ! سعی میکنیم ذهنمون رو روی یک خط جلو ببریم ، به جای اینکه ازین شاخه به اون شاخه بپره ، و هرگز نتونیم به دلایل اصلی « خطا » بودن رفتارها و نرسیدن به خواسته هامون برسیم .
درآمد ، از مشتری میاد . از کسی که از خدمات و محصولات ما استفاده کرده . از استفاده از محصول یا خدمتی که « ارزشی » به مشتری ارائه کرده .
تعداد مشتری ، مساوی است با مقدار درآمد . پس برای رشد مقدار درآمد باید مقدار مشتری رشد کنه . این موضوع به ظاهر ساده میاد . اما اگه مرورش نکنیم ، یادمون میره که چیزی که دائما باید براش « وقت » بزاریم ، « کارهایی » هستن ، که باعث رشد تعداد مشتری در یک ماه ( یا یک روز و یک سال و ... ) میشن .
مهم نیست در حال حاظر ، در چه مرحله ای هستیم . چقدر دانش داریم ، چقدر مهارت داریم و چه تعداد مشتری جذب میکنیم . مهم اینه که بتونیم « یاد بگیریم » .
برای رسیدن به اهداف در کسب و کار ، باید قدم هایی که باعث جذب بیشتر مشتری میشن رو یاد بگیریم ، و « انجامشون بدیم » . پس باید روزانه وقت و زمان براش بزاریم و از منتظر بودن و خودقربانی کردن ، بیاییم بیرون .